شعر ناب:صالح دُروند
موی تو لشگری ست برای ستمگریتپیداست موی مشکی ات از زیر روسریت محصول قرن چندم هجری ست قامتتشاعر شده ست رودکی از لهجه ی دریت می داد طعمِ چند تمشکِ رسیده رالب هام ...
موی تو لشگری ست برای ستمگریتپیداست موی مشکی ات از زیر روسریت محصول قرن چندم هجری ست قامتتشاعر شده ست رودکی از لهجه ی دریت می داد طعمِ چند تمشکِ رسیده رالب هام ...
- يک جفت چشم شرقی و موهای بندریيک آسمان ستاره پر از آدم و ... پریحوا کجاست ؟ رفته کنار درخت سيبتا اينکه باز پر کند از سيب روسریآنجا دوباره «حضرت گندم» نشسته استبايد که چ...
من کشوری نبودهام ، ايجاد کن مرا!در مرزِ من بيا ، برو ، آباد کن مرا من مجمع الجزاير تنهايی و غممپهلو بگير پهلوی من ، شاد کن مرا من را که ريشههای درختی شکستهامقايق ...
پيدا بكن يك آدمِ آدم تری راو شانه های محكم و محكم تری راآقای خوبی كه دلش سنگی نباشدمعشوق های دوستت دارم تری را!من را رها كن هرچه می خواهی تو داریاز دست خواهی داد چيز كم...
بچه ها ديکته داريد، قبولی سخت استهر کسی درس نخواند به خدا بدبخت استحرف ها مثل هم اند از همه جا می آيندگاه چسبيده به هم گاه جدا می آيندجمله ها اکثرشان سخت و دو پهلو هستن...
در شهر ما این نیست راه و رسم دلداریباید بدانم تا کجاها دوستم داریموسی نباش اما عصا بردار و راهی شوتا کی تو باید دست روی دست بگذاری بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق...
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزدداغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزدشب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوبشب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزدغصه میخورد که من حال خرابی دارماز همین غص...
خنده هايت نويد آزاديست ، تک تکش را کتاب خواهم کردچشم هايت مرا سياسی کرد ، با لبت انقلاب خواهم کرد سرزمينم هزار و اندی سال ، زير يوغ سياه تنهاييستشاه بايد از اين وطن بر...
ﺁﻣﺪﯼ ﻃﺒﻌﻢ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪ، ﺑﻬﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺷﺪ ﺧﯿﺲ ﺧﯿﺲ ﺍﺯﺷﻮﻕ، ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟ﺁﻣﺪﯼ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﯼﺭﻭﺡ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰﯼ ...
ای كه از كلك هنر نقش دل انگيز خدايیحيف باشد مه من كاينهمه از مهر جدايیگفته بودی جگرم خون نكنی باز كجايیمن ندانستم از اول كه تو بی مهر و وفايیعهد نابستن از آن به كه ببند...
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با منگر از قفس گریزم، کجا روم کجا من؟کجا روم، که راهی به گلشنی ندانمکه دیده بر گشودم به کنج تنگنا، مننه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من د...
ای کاش چو پروانه پری داشته باشمتا گاه به کویت گذری داشته باشمگر دولت دیدار تو درخانه ندارمای کاش که در رهگذری داشته باشماز فیض حضور تو اگر دورم و محروماز دور به رویت ن...
روﺳﺮﯼ ﻭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻋﯿﻨﮏ ﻣﯽ ﺯﻧﺪﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ! ، ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﭘﺸﺘﮏ ﻣﯽ ﺯﻧﺪﮐﻔﺶ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ، ﻗﺎﻟﯽ ﻋﻼﻣﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﺪﺟﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺗﻦ ﻣ...
تماشای تو وقت دلبری سخت است باور کنتو را دیدن به چشم خواهری سخت است باور کن تصور کردنت حتی میان خواب های منبدون چادر و بی روسری سخت است باور کن از اینکه شمع هر محفل شدی ...
سر هر جاده منم ، چشم به راهی که توییشب و روزم شده چشمان سیاهی که توییبنــدبازی وســـط معــــــرکه ام ، وای اگــــرروی دوشـم بنشیند پر کاهی که تویــی !زیر پایم پلی از م...