ترجمه اشعار ناب از شاعران عرب
26 شعر ناب کوتاه از شاعران عرب
**************
1
جدایی یا وصل
من علیه تو اعلانِ عشق میدهم
علیه تو اعلانِ صلح میدهم
علیهِ تو اعلانِ اشتیاق میدهم
علیه تو اعلانِ عفو میدهم
بیهیچ پشیمانی
چرا که من جسمم را و روحم را به تو بخشیدم
#غاده_السمان
2
موقعی مرا ببوس
که دوستم داشته باشی
و چیزی جز عشق من
مشغولت نکرده باشد
#نجیب_محفوظ
3
دراین شب سیاه
کسی مرا درآغوش نمی گیرد
همه به من پشت کرده اند
صندلی های اتاق
تابلوهای روی دیوار
حتی چشمهای تو هم درون این قاب
همه به من پشت کرده اند
و خودشان را پنهان می کنند
کنار تو ماندن
ماندن در تاریکی ست
وقتی چشمانم هیچ نمی بیند
اینجا هستی نیست
همه اش نابودی ست
#سهام_اشعشاع
4
چسبیدهام به تو
بسانِ انسان
به گناهَ
هرگز
ترکت نمیکنم
#مرام_المصری
5
محبوبه ی من...
اگر روزی درباره ی من پرسیدند
زیاد فکر نکن
فقط گلویت را پر از باد کن و به آنها بگو:
دوستم دارد
دوستم دارد
دوستم دارد
دلبندم...
اگر پرسیدند:
چرا موهایت را کوتاه کرده ای
و چگونه توانستی شیشه ی عطری را بشکنی
که ماه ها نگهداری اش کرده بودی
و مانند تابستان سایه ساری خنک
و بویی خوش
در شهر ما می پراکند
به آنها بگو: موهایم را کوتاه کرده ام
زیرا آنکه دوستش دارم اینگونه می پسندد.
شاهبانوی من...
اگر با هم به رقص برخواستیم
و فضای پیرامون مان
سرشار از درخشش و نور شد
آنگاه همه گان تو را پروانه ای پنداشتند
که میخواهد پرواز کند
همچنان آرام برقص
بگذار بازوانم مانند تختخوابی تو را به میان بکشد
آنگاه با غرور به آنها بگو:
دوستم دارد
دوستم دارد
دوستم دارد
محبوب من
وقتی برایت خبر آوردند
که من هیچ قصر و غلامی ندارم
و دارای گردن آویز الماسی نیستم
که با آن گردن کوچکت را بپوشانم
با غرور به آنها بگو:
مرا کافی است که
دوستم دارد
دوستم دارد
محبوب من...
آه ای محبوب من
عشقم به چشمانت خیلی بزرگ شده است
و بزرگ خواهد ماند.
#نزار_قبانی
6
من رویا دارم
رویای من بوسه ای ست
وقت خواب
و چشمانی که وقت بیداری نگاهم کند
رویای من کوچک نیست
به اندازه تمام هستی بزرگ است
یک بوسه و یک چشم
چیز کمی نیست
#مجدی_معروف
7
تو بانوی غمهای عمیقی
شعرهای غمگین
کلمات جانگداز
با چشمانت می توان عزاداری کرد
باگیسوانت ، لباس سیاهی برای همیشه پوشید
با دستانت ، جام زهر نوشید
تو بانوی تاریخ منی
یک تاریخ تلخ
یک تاریخ سیاه
#محمود_درویش
8
اگر فردا برگشتیم!!
و سرنوشت خواست که ما را با هم ببیند.
و همدیگر را ملاقات کردیم
آیا این دلهای مُرده
از پشت قفسهی سینههامان خواهند تپید؟
#نازك_الملائكة
9
روزهای با همبودنمان را به یاد داری؟!
همچون مسافری که اشیاء را از پنجرهی قطاری تندرو، دور وُ زیبا می بیند
حال آنکه دستیابی به آنها محال است..
هر از گاهی
باید به کودکیمان بازگردیم
و بدون غروری دروغین غمگین شویم
روز جان سپردنم
به آن لحظهی درخشان فکر خواهم کرد.
#غادة_السمان
10
من اینجا
میان اشیاء شکسته زندگی میکنم
دلم یکی از آنهاست..
#فخري_رطروط
11
خیلی غمگینم
شهری که در آن ساکنم
شبیه شهری نیست
که درونم سکنی دارد.
#غيّاث_المدهون
12
همه چیز در زمستان یخمیبندد، جز عطر، اشتیاق، خاطرات و برخی آرزوها.
#منقول
13
گلی خستهام
در جنگلی دور.
آرام میآیم و میخوابم
در آغوشت.
#رياض_الصالح_الحسين
14
پیش از همه چیز، گواهی میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مشتی خاکستر پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بیانتها!!
و پایان دالان را روشنایی نیست
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم وُ
قطبنما و چتر و گاهشمارم را..
#غادة_السمان
16
مرا ببخش آقای من!
مرا ببخش آقای من!
مرا بهخاطرِ زمانِ ازدسترفتهای
که محبوبِ من نبودهای ببخش...
مرا بهخاطرِ تابستان و زمستان
و پاییز و بهار
و ثانیهثانیهای
که زیرِ پلکِ خویش پنهانت نکرده بودم ببخش...
#سعاد_الصباح
17
دیوار شبیه ماست
یا ما شبیهِ دیوار؟
تنهامان
پنجرهاند وُ
غمهایمان
غبار..
#رعد_بندر
18
تنها تو
تنها
تو میتوانی
بر گونههایم شکوفههای هلو بنشانی
و به بوسههایم بگویی
"آرام"
همسایه بیدار میشود..
19
نه تو خورشیدی و
نه من،
آفتابگردان
اما
چرا قلبم
روی نمیتابد
جز سوی تو؟
.
#یحیی_السماوی
20
مرا باز گردان
به جایی که بودهام؛
پیش از دیدارت!
سپس،
سفر
کن.
#محمود_درويش
21
سكوت؛ فریادیست از نوع خود، که عمیقتر، و برای عزّت انسان، سزاوارتر!
#غسان_کنفاني
22
چگونه فراموشت کنم..
که من عشق را یکبار با تو تقسیم کردم،
و مرگ را بارها؟
#غاده_السمان
23
من اگر،
چیزی جز شعر میداشتم
"چراغ" را
خاموش
میکردم
و
میخفتم!
#عدنان_الصائغ
24
همچو اندوه باش محبوبم،
و با من بمان.
#غادة_السمان
25
چگونه شبهنگام بهسوی تو به پرواز درآیم
تا به خوابت شبیخون بزنم؟
چگونه جنگل را به تن کنم
و پنجرهات را با درختان تصرف کنم
و به تو بگویم دوستت دارم؟
#غادة_السمان
26
مرا دوست بدار
دور از سرزمین خشم و سرکوب
دور از شهرمان که،
از مرگ سیراب شد!
.
#نزار_قباني
**************
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
26 / بهمن /1399
تهران - ورامین