مطالب پیشنهادی از سراسر وب
۳ سال پیش
****
ای زنبق وحشی
که در کوهستانی به نام «انتظار»
روییدهای،
آیا تو نیز کسی را در این پاییز
وعدهی دیدار دادهای؟
*
بیدارم امشب
و همدمم تنهایی است،
نمیتوانم
دلتنگ نباشم
برای آن ماه خوشسیما.
*
پیکر نحیف
و شناورم
به نئی بریده از ریشه میماند.
جویباری اگر مرا طلب کند
در پیاش روان خواهم شد.
*
این کاج روییده
بر کنارهی این تختهسنگ نیز
باید خاطراتی داشته باشد:
از پس هزار سال ببین
چگونه شاخههایش به زمین خم میشوند.
*
اگر ساقهی صدها گل
در دشت پاییزی قادرند
آزادانه بر هم بپیچند،
چرا من نباید ابراز کنم نشاطم را
بیواهمهی سرزنش.
*
روزگار عاشقی آیا
سزاوار است که در ظلمت پایان پذیرد،
بی آنکه ماه را
به نیمنگاهی دیده باشیم
در بریدگی ابرها؟
*
شب پاییزی
تنها به نام بلند و دیرگذر است
ما هنوز
گرم تماشای یکدیگریم و سپیده
سر زده است…
*
در پایان روز پرندگان
هرکدام به سویی
بال می گشایند.
برای پیوستن به تو
کدام یک را دنبال کنم؟
*
به کجا میشتابی؟
امشب
از هرگوشهی جهان
همین ماه را
خواهی دید.
*
در جستجوی ارکیدهی وحشی
به دشتهای پاییزی رفتهام،
آنچه آرزو میکنم اما
ریشههای عمیق است
نه گل.
*
باد استخوانسوزِ هیچ پاییزی
نمیتوانست مانند این توفان بهاری
قلبم را به درد آورد.
ببین چگونه
شکوفهها را با خود میبَرد.
*
هرچند
نغمهی جیرجیرکها
خالی از واژه است،
اما باز
اندوه میپراکند.
*
باد چه سخت میوزد اینجا
اما مهتاب هم پیداست
از لا به لای سفالهای سقف این خانه ویران
*
در جهان دیگر
آیا دیگر نخواهم بود
یا به یاد خواهم آورد
آخرین دیدارمان را؟
*
نمی توانم به سویت گام بردارم
حتی در رویاهایم
چرا که در سینه ام
آسمان ها تیره اند
و ذهنم ابرآلود است
*
مه صبحگاهی بر می آید
و روی نی ها آرام می گیرد
غروب که هوا سرد می شود
مرغابی های وحشی جیغ می کشند
عشق من
چقدر دلم هوایت را کرده است.
*
راهی که در گرگ و میش هوا
از آن می آمدی، زیر ساقه های علف مدفون شده
و چیزی پیدا نیست
جز تار عنکبوتی
که همچون رشته های اندوه
مسیر را آذین می بندد.
*
خواب دیدم دوباره با هم ایم
از خنده بیدار شدم
دیوانه وار به اطراف نگریستم
چشمانم از اشک پر شد.
*
در باغ بهار
در سایه ی شکوفه های رنگین هلو
دختری
بر راهی سپید ایستاده است
*
گل ها چرخان پراکنده می شوند
در باد
هم چون برف
آنچه در اطراف می ریزد
خود منم
*
در دهکده ی کوهستانی
برگ ها در باد خش خش می کنند
در دل شب
غزالی
در آن سوی حاشیه ی رویاها فریاد می کشد.
*
سراپا خیس
از عشق و باران
در پاسخ شان چه خواهی گفت
اگر بپرسند
آستینت را
کدام یک تَر کرده است؟!
*
گرد یک دریاچه
سپیده دم را انتظار می کشند
هم شکارچی و هم مرغابی
*
نشستهام در خانه،
در اتاقمان،
کنار بسترمان
نگاه خیرهام
بر بالش تو.
*
هر چند پنهانش میکنم
عشق در چهرهام نمایان است
چنان عیان که محبوبم میپرسد:
– به چیزی فکر میکنی؟
*
در کوه سروها
که هیچگاه برگی فرو نمیافتد
گوزن پی میبرد به آمدن خزان
تنها با طنین آوای خویش.
*
برکهای کهن
آوای جهیدن غوکی در آب.
*
آه از این دنیای پرمشغله!
سه روز تمام
ندیدهام شکوفه گیلاس.
*
لباسشوی محله
گذران زندگیاش
از چرک همسایگان.
*
با عذر بسیار بابت بالهایش
پر میکشد و میرود
اردک.
*
مرد مجرد
فروتنانه سپاسگزار است
برای بخیهای بر لباس.
*
خوشا وقتی
مهمانی که تحملش را نداری
میرسد و میگوید
«وقت ماندن ندارم»
و میرود.
*
از میان سه هزار هایکو
به دو خرمالو مینگرم.
*
آه ای پروانه
رویایت چیست؟
وقت بال زدن
*
ماه بر فراز سقف
کرمها در باغ
این خانه را اجاره میکنم.
***
گردآوری:
ابوالقاسم کریمی
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
***
فرم ارسال نظر
مطالب پیشنهادی از سراسر وب