دانشجویار

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» گرد آوری اشعار زیبای ژاپنی

گرد آوری اشعار زیبای ژاپنی

****

ای زنبق وحشی

که در کوهستانی به نام «انتظار»

روییده‌ای،

آیا تو نیز کسی را در این پاییز

وعده‌ی دیدار داده‌ای؟

*

بیدارم امشب

و همدمم تنهایی است،

نمی‌توانم

دلتنگ نباشم

برای آن ماه خوش‌سیما.

*

پیکر نحیف

و شناورم

به نئی بریده از ریشه می‌ماند.

جویباری اگر مرا طلب کند

در پی‌اش روان خواهم شد.

*

این کاج روییده

بر کناره‌ی این تخته‌سنگ نیز

باید خاطراتی داشته باشد:

از پس هزار سال ببین

چگونه شاخه‌هایش به زمین خم می‌شوند.

*

اگر ساقه‌ی صدها گل

در دشت پاییزی قادرند

آزادانه بر هم بپیچند،

چرا من نباید ابراز کنم نشاطم را

بی‌واهمه‌ی سرزنش.

*

روزگار عاشقی آیا

سزاوار است که در ظلمت پایان پذیرد،

بی آنکه ماه را

به نیم‌نگاهی دیده باشیم

در بریدگی ابرها؟

*

شب پاییزی

تنها به نام بلند و دیرگذر است

ما هنوز

گرم تماشای یکدیگریم و سپیده

سر زده است…

*

در پایان روز پرندگان

هرکدام به سویی

بال می گشایند.

برای پیوستن به تو

کدام یک را دنبال کنم؟

*

به کجا می‌شتابی؟

امشب

از هرگوشه‌ی جهان

همین ماه را

خواهی دید.

*

در جستجوی ارکیده‌ی وحشی

به دشت‌های پاییزی رفته‌ام،

آنچه آرزو می‌کنم اما

ریشه‌های عمیق است

نه گل.

*

باد استخوان‌سوزِ هیچ پاییزی

نمی‌توانست مانند این توفان بهاری

قلبم را به درد آورد.

ببین چگونه

شکوفه‌ها را با خود می‌بَرد.

*

هرچند

نغمه‌ی جیرجیرک‌ها

خالی از واژه است،

اما باز

اندوه می‌پراکند.

*

باد چه سخت می‌وزد اینجا

اما مهتاب هم پیداست

از لا به لای سفالهای سقف این خانه ویران

*

در جهان دیگر

آیا دیگر نخواهم بود

یا به یاد خواهم آورد

آخرین دیدارمان را؟

*

نمی توانم به سویت گام بردارم

حتی در رویاهایم

چرا که در سینه ام

آسمان ها تیره اند

و ذهنم ابرآلود است

*

مه صبحگاهی بر می آید

و روی نی ها آرام می گیرد

غروب که هوا سرد می شود

مرغابی های وحشی جیغ می کشند

عشق من

چقدر دلم هوایت را کرده است.

*

راهی که در گرگ و میش هوا

از آن می آمدی، زیر ساقه های علف مدفون شده

و چیزی پیدا نیست

جز تار عنکبوتی

که همچون رشته های اندوه

مسیر را آذین می بندد.

*

خواب دیدم دوباره با هم ایم

از خنده بیدار شدم

دیوانه وار به اطراف نگریستم

چشمانم از اشک پر شد.

*

در باغ بهار

در سایه ی شکوفه های رنگین هلو

دختری

بر راهی سپید ایستاده است

*

گل ها چرخان پراکنده می شوند

در باد

هم چون برف

آنچه در اطراف می ریزد

خود منم

*

در دهکده ی کوهستانی

برگ ها در باد خش خش می کنند

در دل شب

غزالی

در آن سوی حاشیه ی رویاها فریاد می کشد.

*

سراپا خیس

از عشق و باران

در پاسخ شان چه خواهی گفت

اگر بپرسند

آستینت را

کدام یک تَر کرده است؟!

*

گرد یک دریاچه

سپیده دم را انتظار می کشند

هم شکارچی و هم مرغابی

*

نشسته‌ام در خانه،

در اتاق‌مان،

کنار بسترمان

نگاه‌ خیره‌ام

بر بالش تو.

*

هر چند پنهانش می‌کنم

عشق در چهره‌ام نمایان است

چنان عیان که محبوبم می‌پرسد:

– به چیزی فکر می‌کنی؟

*

در کوه سروها

که هیچ‌گاه برگی فرو نمی‌افتد

گوزن پی می‌برد به آمدن خزان

تنها با طنین آوای خویش.

*

برکه‌ای کهن

آوای جهیدن غوکی در آب.

*

آه از این دنیای پرمشغله!

سه روز تمام

ندیده‌ام شکوفه گیلاس.

*

لباسشوی محله

گذران زندگی‌اش

از چرک همسایگان.

*

با عذر بسیار بابت بال‌هایش

پر می‌کشد و می‌رود

اردک.

*

مرد مجرد

فروتنانه سپاسگزار است

برای بخیه‌ای بر لباس.

*

خوشا وقتی

مهمانی که تحملش را نداری

می‌رسد و می‌گوید

«وقت ماندن ندارم»

و می‌رود.

*

از میان سه هزار هایکو

به دو خرمالو می‌نگرم.

*

آه ای پروانه

رویایت چیست؟

وقت بال زدن

*

ماه بر فراز سقف

کرم‌ها در باغ

این خانه را اجاره می‌کنم.

***

گردآوری:

ابوالقاسم کریمی

۲۰ مرداد ۱۴۰۰

***




دانشجویار
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  تهران وکیل   |   تور تایلند   |   خرید محافظ صفحه گوشی   |   خرید کتراک   |   تور تفليس   |   ساروج   |   فروش تجهیزات ویپ   |   مشاور ایرانی در لندن   |   لینک پرومکس   |   خرید آنتی ویروس  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


یادگیری برنامه نویسی با ۹۰ درصد تخفیف بلک فرایدی یادگیری برنامه نویسی با ۹۰ درصد تخفیف بلک فرایدی مشاهده