دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه!


» داستان کوتاه:هوسباز

داستان کوتاه:هوسباز

مردی به زنی عارف پیشه رسید. زیبایی او دل مرد را ربود. گفت: ای زن در هوای تو خویشتن از دست بدادم.

زن عارف گفت: چرا در خواهرم ننگری كه از من نیكو تر و زیباتر است؟

آن مرد گفت: خواهرت كجاست؟

زن گفت: برو ای بیكاره هوسباز كه عاشقی كار تو نیست.

اگر دعوی دوستی ما را درست بودی. تو را پروای دیگری نبودی.

تگ ها :   داستان
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  مشاور ایرانی در لندن   |   گردشگری ارم بلاگ   |   فروش تجهیزات ویپ   |   تهران وکیل  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی درمان انواع بیماری ها با مصرف آب قلیایی مشاهده